صفات و ويژگيهاى مشاور در اسلام

نويسنده: دکترحسين حقانى زنجانى
ارزش و اهميت والاى اصل مشورت و مشاوره از ديدگاه اسلام، اهميت ويژگيهاى شوراى مشاوره و مشاورين را در اسلام آشكار مى‏سازد، مشاور در حقيقت ركن اصلى نيل به حقائق و واقعيات و جلوگيرى از خطا واشتباه و تثبيت محور حركت انسانها به سوى نيازمندى‏هاى فردى واجتماعى و معنوى به شمار مى‏رود.
حال بايد ديد مشاور در اسلام چه كسى بايد باشد؟ و چه صفات و ويژگيهائى را بايد داشته باشد؟
مشاور از ديدگاه اسلام هر انسان عاقل و بصير و آگاهى است كه ديدگاه اسلامى داشته، با تقوا و خيرانديش بوده، داراى كمالات نفسانى و خالى از فساد اخلاق و مبرا از انحرافات فكرى و عقلى و عملى باشد پس مشاوره در اسلام داراى حدود و مقرراتى بوده، مبتنى بر اصول و معيارهائى مى‏باشد.
مشورت بايد با حدود و مقررات و به شرائط خاص خودش انجام پذيرد و كسى كه اين حدود را بشناسد مشورت او منتهى به خير مى‏شود و كسى كه حدود و شرائط مشورت مفيد را نداند، زيان آن بر مشورت كننده بيشتر از منفعت آن مى‏باشد. (1)
مطابق اين كبراى كلى مشاور متصف به يك سلسله از صفات بوده و يك سلسله از صفات را نيز بايد نداشته باشد. صفاتى كه مشاور از ديدگاه اسلام بايد آن‏ها را داشته باشد به قرار زير است:
1 - مشاور بايد عاقل و صاحب راى و نظر باشد زيرا طبيعى است انسانى كه اطلاعات لازم و خبرگى كافى در مورد مشورت نداشته باشد، مشورت با او نه تنها مفيد نيست، بلكه ممكن است راهنمائى‏هاى ناشيانه او باعث انحراف بوده، زيان و ضرر به دنبال خود داشته باشد.
امام باقرعليه السلام از پيامبر گرامى اسلام‏صلى الل.ه عليه وآله نقل مى‏كند كه از او از معناى حزم واحتياط سئوال كردند در پاسخ آن فرمود: «مشاورة ذو الراي و اتباعهم‏»يعنى: حزم و احتياط در امور همان مشاوره با انسان‏هاى عاقل صاحب راى و نظر مى‏باشد. (2)
اين نوع از مشورت داراى منافع كثير و حداقل موجب پشيمانى وندامت مشورت كننده نمى‏شود.
ابى جارود از امام باقرعليه السلام نقل مى‏كند كه فرمود: در كتاب تورات چهار جمله وارد شده است از جمله آنها اين است: «من لا يستشير يندم‏» (3) كسى كه با صاحب فكر و نظر در امور خود مشورت نكند، پشيمان و نادم مى‏گردد. و همواره در مخاطرات و گرفتاريها واقع مى‏شود.
و در روايت ديگرى چنين نقل شده است: «خاطر بنفسه من استغنى برايه‏». (4) كسى كه بدون مشورت به راى خود عمل كند و خود را بى‏نياز از مشورت با صاحب نظران بداند، در انجام امور خود را به مخاطره انداخته است.
و در روايات و احاديث وارده از ائمه‏عليهم‏السلام انسان عاقل به عنوان «قرين مرشد» تعبير آورده شده است چنانكه مفضل بن عمر از امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند كه فرمود:
«...من لم يكن له قرين مرشد متمكن عدوه من عقبه‏». كسى كه براى او دوست نزديك ارشاد كننده افكار او نداشته باشد چه بسا دشمن او از پشت‏سر او قدرت حمله بر او را داشته باشد.
طبعا «قرين مرشد» انسان عاقل داراى ورع و تقوا مى‏باشد زيرا راهنماى باطنى ارشاد كننده به نام عقل را همراه خود دارد و اين راهنما او را به خير امر مى‏كند و او را از بديها و زشتيها باز مى‏دارد.
سليمان بن خالد مى‏گويد: از امام صادق‏عليه السلام شنيدم كه فرمود:
«استشر العاقل من الرجال الورع فانه لا يامر الا بالخير و اياك و الخلاف فان مخالفة الورع العاقل مفسدة في الدين والدنيا». (5)
با مردان عاقل و با تقوا مشورت كن زيرا او جز به خير دستور نمى‏دهد و مواظبت داشته باشد واز مخالفت‏با راى مشاور عاقل و با تقوى بپرهيز زيرا اين كار باعث فساد در دين و دنياى انسان مى‏گردد.
بديهى است مشاور عاقل وباتقوا در مقام مشورت در موارد لازم و مقتضى، مشورت كننده را پند واندرز مى‏دهد و او را از انجام زشتيها و فسادها باز مى‏دارد و او را به انجام نيكى‏ها و خوبيها راهنمائى مى‏كند يعنى مشاور عاقل وباتقوا ناصح خوبى بوده و همين امر باعث رشد فكر مشورت كننده و باعث توفيق بيشتر او ميگردد.
منصور بن حازم از امام صادق‏عليه السلام واو نيز از پيامبر گرامى اسلام‏صلى الل.ه عليه وآله چنين نقل مى‏كند:
«مشاورة العاقل الناصح رشد و يمن و توفيق من الله فاذا اشار عليك‏الناصح العاقل و اياك والخلاف فان فى ذلك العطب‏». (6)
مشاوره با انسان‏هاى عاقل نصيحت كننده(ناصح) حداقل سه فايده مهم دارد:
الف - باعث رشد فكر مشورت كننده مى‏باشد.
ب - باعث‏بركت در انجام كار مى‏باشد.
ج - سبب پيدايش توفيقات الهى مى‏باشد.
پس هنگامى كه ناصح عاقل براى انجام كارى تو را دعوت كرد، حتما از انجام آن كار مخالفت ننما زيرا مخالفت موجب سختى و رنج و مشقت مشورت كننده مى‏شود.
و در برخى از روايات وارد است كه عمل به دستور شخص عاقل ناصح داراى دين و تقوا باعث اين مى‏شود كه خداوند كار او را به خير مى‏انجامد و او را از خذلان و خوارى نجات مى‏دهد، بلكه مقام و منزلت او را نزد خدا بالا مى‏برد. (7)
در غرر و درر آمدى از على‏عليه السلام نقل شده است: «خير ما مشاورت ذو النهى والعلم واولو التجارب الحزم‏»: بهترين مورد مشورت، مشورت با صاحبان عقل و علم و تجربه و داراى حزم واحتياط مى‏باشد. (8)
شيخ طوسى در امالى خود از ابوهريره از رسول خداصلى الل.ه عليه وآله نقل مى‏كند: «استشردوا العاقل ولا تعصبوه فتندبوا»: با انسان‏هاى عاقل در امور خود مشورت كنيد و بدينطريق رشد كار خود را طلب كنيد و بعد از مشورت با نتيجه اين مشورت مخالفت ننمائيد و گرنه پشيمان و نادم مى‏شويد. (9)
حلبى از امام صادق‏عليه السلام نقل مى‏كند كه مشورت مفيد و جامع، مشورت با كسانى است كه چهار صفت را داشته باشند از جمله اين صفات: «فاولها ان يكون الذي تشاوره عاقلا» يعنى اولين شرط لازم در مشاور اين است كه عاقل باشد.
جالب اين است كه امام معصوم به دنبال بيان اولين صفت لازم در مشاور، علت آن را اين‏گونه بيان مى‏كند:« فانه اذا كان عاقلا انتفعت‏بمشورته‏» هنگامى كه مشاوران عاقل باشند، مشورت او مفيد و ثمربخش واقع مى‏شود.
2 - مشاور داراى خشيت و خوف الهى باشد
دومين ويژگى شخص مشاور و شوراى مشاوره اين است كه خوف الهى و خشيت پروردگار در دل و جا ن آنان جاى داده شده باشد زيرا قطعا چنين كسانى قابل اعتماد و اطمينان هستند، اينان هستند كه فكر خيانت‏به برادر دينى خود را در دل هرگز جاى نمى‏دهند و درنتيجه مشورت با آنان اطمينان‏بخش بوده، براى مشورت كننده امنيت‏خاطر قابل اعتماد ايجاد مى‏كند.
امام صادق‏عليه السلام ضمن بياناتى به معاوية بن وهب چنين فرمود:
«... واستشر فى امورك الذين يخشون ربهم‏»: (10) با انسانهاى داراى خوف و خشيت الهى مشوت كن. اينها انسانهاى امين بوده فكر خيانت و افشاء سر برادر مؤمن را نزد ديگرى در دل خود هرگز جاى نمى‏دهند.
و در روايت ديگرى از امام صادق‏عليه السلام نقل شده است: «شاور فى حديثك الذين تخافون الله‏»: (11) در امور خود با مشاورين داراى خوف الهى مشورت كن.
وهمين حالت‏خوف و خشيت الهى معيار امين بودن انسانهاى مشاور محسوب مى‏شود چنانكه در ضمن همان روايت‏بالا از امام صادق‏عليه السلام چنين نقل شده است: «الامين الذي يخشى الله‏». (12)
3 - مشاور بايد انسان حر و انسانهاى آزادمنش بوده، تحت تاثير برخى از عوامل ضعيف كننده و مضر قرار نگيرد.
چنانكه حلبى از امام صادق‏عليه السلام دومين شرط لازم در شخص مشاور را چنين بيان مى‏كند: «والثانية ان يكون حرا متدينا» شرط دوم لازم در مشاور اين است كه او آزادمنش بوده متدين باشد و سر و راز اينكه مشاور بايد چنين صفت و ويژگى را داشته باشد اين است كه امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:« اذا كان حرا متدينا اجهد نفسه فى النصيحة لك‏» (13) : هنگامى كه مشاور انسان آزادمنش بوده متدين باشد، تمام هم و سعى خويش را در بهتر انجام دادن نصيحت و مشورت خويش به كار مى‏برد. (14)
4 - مشاور بايد انسان درستكار و صديق بوده، اصول برادرى را كاملا بداند و آن را در مقام عمل مراعات نمايد.
حلبى از امام صادق‏عليه السلام درباره اين ويژگى چنين نقل مى‏كند: «والثالثة ان يكن صديقا مواخيا»: سومين شرط لازم در مشاور اين است كه انسان باصفا بوده، واقعا صديق مشورت كننده باشد و اصول برادرى را درباره او مراعات نمايد.
5 - اثر اين صفت لازم بالا در مشاور اين است كه سر و راز مشورت كننده را كاملا حفظ كند تا منافع او در مقابل دشمنانش به خطر نيفتد.
چنانكه امام صادق‏عليه السلام چنين فرمود: «اذا كان صديقا مواخيا كتم سرك اذا اطلعته على سرك فان عمله به كعلمك به تمت المشورة و كملت النصيحة.: هنگامى كه مشاور انسان صديق بوده، اصول برادرى را با مشورت كننده مراعات نمايد طبعا سر و راز مشورت كننده را هنگام اطلاع از آن مخفى نگاه مى‏دارد و نزد ديگرى آن را فاش و آشكار نمى‏سازد زيرا علم مشاور به راز مشورت كننده مثل علم خود مشورت كننده پس از خويش مى‏باشد(يعنى مشاور با احراز مقام مشورت به منزله خود مشورت كننده امين بوده، راز او را نزد ديگرى آشكار نمى‏سازد).
امام صادق‏عليه السلام در روايت ديگرى همان صفات و ويژگيهاى لازم در مشاور را به عبارت ديگرى بيان فرمود و نكته ديگرى نيز ضمن آن بيان مى‏فرمايد و آن روايت چنين است:
«شاور فى امورك مما يقتضى الذين فيه خمس خصال: عقل و علم و تجربة و نصح و تقوى فان لم تجد فاستعمل الخمسة و اعظم و توكل فان ذلك يؤديك الى الصواب.
در امور خود در مواردى كه دين و مذهب آن را اقتضا مى‏كند، مشورت كن با كسانى كه داراى پنج صفت هستند: داراى عقل و علم و تجربه و تقوى بوده، ناصح مى‏باشند و اگر چنين افراد داراى اين ويژگيها را نيافتى سعى كن در پيدا كردن آنها و اين عمل سعى را بزرگ بشمار و بعد از سعى و مشورت توكل بر خدا بكن كه قطعا توكل تو به خدا منتهى به عمل نيك و شايسته مى‏گردد. (15)
تذكر اين نكته در اين‏جا لازم است كه لزوم مشورت با مشاورين عاقل و عالم و با تجربه و با تقوى منحصر به امور مربوط به دين نيست، بلكه حكم لزوم مشورت، در امور مربوط به دنيا نيز جريان دارد چنانكه مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج‏2، ص 65 از مصباح الشريعة روايتى از امام صادق‏عليه السلام نظير روايت‏بالا را نقل مى‏كند و در ذيل آن از امام صادق‏عليه السلام چنين نقل مى‏نمايد: «... وما كان من امور الدنيا التي هي غير عايدة الى الدين فامضيها و لاتتفكر فيها» يعنى در امور مربوط به دنيا نيز مشورت با مشاورين عاقل و عالم و متقى و باتجربه لازم است و اين ويژگيها را در مقام مشاوره مراعات كن.
جالب اين است كه امام معصوم‏عليه السلام علت اين حكم را اين‏گونه بيان مى‏كند:« فانك اذا فعلت ذلك اصبت‏بركة العيش و حلاوة الطاعة و فى المشاورة اكتساب العلم والعاقل من يستفيد منها علما جديدا» : هنگامى كه تو با مشاورين عاقل و عالم و باتقوى در امور مربوط به دنيا مشورت كردى قطعا به بركات زندگى و شيرينى اطاعت الهى پى مى‏برى و در مشورت با چنين كسانى علم جديد براى شما حاصل مى‏شود و از علم مشاور عاقل عالم استفاده مى‏برى.
و مثل مشورت با انسانهاى عاقل و عالم مثل تفكر در علم خلقت و آفرينش آسمانها و زمين است و انسان هر اندازه در عجائب و ظرائف آفرينش آنها تلاش كند، در درياى نور معرفت الهى غرق مى‏شود و يقين و اعتقاد او نيز زيادتر مى‏شود.
آرى تنها شرط مشورت با چنين افرادى اين است كه تو عقل و علم و كمال و تقواى مشاور را براى انجام مشورت با او مناسب بدانى و آن را مورد تاييد قرار دهى و در غير اين صورت مشورت با او فايده و سودى براى مشورت كننده دربر ندارد. گرچه مشاور به عقل و ورع ميان مردم شهرت داشته باشد.
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:
«لا تشاور من لا يصدقه عقلك و ان كان مشهورا بالعقل و الورع و اذا شاورت من يصدقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك‏». (16)
با كسانى كه تو عقل و علم او را براى مشورت با او مناسب نمى‏دانى مشورت مكن گرچه آن فرد به عقل و ورع مشهور باشد زيرا هنگامى كه تو با كسانى كه آنان را براى مشورت صالح مى‏دانى بعد از مشورت،با او مخالفت نمى‏كنى و مورد مشورت را عمل مى‏نمائى ( واين ويژگى در مورد كسانى كه معتقد به صلاحيت علمى و عقلى براى مشورت نمى‏دانى وجود ندارد و چه بسا با آنها به مخالفت‏بر مى‏خيزى).
1 - مشاور از نظر اسلام نبايد از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هيچ مسلمانى جايز نيست كه با اينگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بريزد و اجتناب و دورى از چنين انسانهائى لازم است و در نتيجه چنين كسانى نبايد به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادق‏عليه‏السلام از اميرالمؤمنين على‏عليه‏السلام نقل مى‏كند كه روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
«ينبغى للمسلم ان يجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والكذاب...» (17) شايسته است
بر مسلمانها كه از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدكار واحمق و دروغگو.
سپس علت دورى از اين انسانها را اينگونه توضيح مى‏دهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زينت مى‏دهد و دوست دارد كه شما نيز مثل او بدكار باشيد و ابدا به امور دينى و دنيائى تو كمكى نمى‏كند، نزديكى به چنين كسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتيجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالت‏برخير نمى‏كند و اميدى نيست كه بدى و زشتى را از تو دور كند گرچه بخواهد به تو خيرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مى‏كند نفعى به تو برساند ولكن خيرى به تو نمى‏رسد پس موت او بهتر از حيات او است و سكوت او بهتر از نطق و كلام او است و دورى او به تو بهتر از نزديكى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمى‏شود زيرا او به هنگام نقل حديثى به تو از ديگران دروغ مى‏گويد». (18)
بديهى است مشاوره با چنين كسانى با اين ويژگيها هيچ‏گونه بار مثبتى بر جاى نمى‏گذارد و هرگز نه تنها مشكلى از شخص مشورت كننده را برطرف نمى‏كند، بلكه باعث انتحراف بيشتر او مى‏شود.
2 - مشاور نبايد از جمله انسانهاى دون مايه و فاقد فرهنگ صحيح باشد امام صادق‏عليه‏السلام به «عمار ساباطى‏» كه از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«اى عمار اگر دوست دارى نعمت‏ها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو كامل و زندگى و معيشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مايه و بندگان زرخريد هرگز مشورت نكن‏».
«فلا تستشير العبيد والسفلة في امرك‏» سپس در توضيح علت آن چنين فرمود:« فانك ان ائتمنتهم خانوك وان حدثوك كذبوك و ان نكبت‏خذلوك و ان وعدوك‏بوعد لم يصدقوك‏». (19)
يعنى: اگر تو به آنان اعتماد كنى به تو خيانت مى‏كنند واگر از تو به ديگران حديثى نقل كنند، از تو به دروغ جريانى را نقل مى‏كنند و اگر از آنان دورى كنيد تو را خوار و ذليل مى‏سازند واگر به تو وعده‏اى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نيستند پس چنين افرادى قابل اعتماد واطمينان نيستند و طبعا چنين كسانى صلاحيت مشورت را نيز ندارند.
3 - شخص مشاور نبايد خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر ديگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بى‏پايه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.
دليل اين چهار شرط اخير در كلام امام صادق‏عليه‏السلام بيان شده است آنجا كه مى‏فرمايد:
«تجنب ارتجال الكلام و لا تشير على مستبد برايه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» (20) با كسى مشورت كن كه كلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و كم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است كه بايد از مشاورين عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: «من صفة‏العالم ان لا ينصح معجبا برايه‏» (21) از صفات برجسته انسان عالم اين است كه نصيحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نكند.
على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «لا راى لمن انفرد برايه‏» (22) كسى كه در راييش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نيست.
باز در جاى ديگر مى‏فرمايد: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» (23) كسى كه با صاحبان عقل و خرد مشورت كند(كع غالبا مستبد به راى نيستند) راهنمائى بر طريق رشاد مى‏شود.
از اينرو على‏عليه‏السلام مى‏فرمايد: «راى الشيخ احب الى من حيلة الشاب‏» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه ديده در كشاكش روزگار را كه همان انسان مسن باشد، بيشتر دوست دارم تا مشاور با انسان كم سن و سال.
باز على‏عليه‏السلام در نهج البلاغه پاسخ اين سؤال را كه مشاور چرا نبايد لجوج باشد؟ اينگونه مى‏دهد كه «اللجاجة تسلب الراى‏» لجاجت صفت و حالتى است در انسان كه راى صائب و صحيح را از انسان سلب مى‏نمايد.
يعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محكوم صفات انحرافى نفس خويش مى‏باشد، چنين حالتى نمى‏گذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نمايد پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحكام را نداشته و قابل اطمينان نيست و پيروى از او در مقام مشورت شايسته نيست.
از اينرو پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحكام را در مشاور به عنوان يك نوع راهنمائى و تصديق برادرانه به شمار آورده مى‏فرمايد:
«تصدقوا على اخيكم لعلم يرشده و راى يسدده‏» علم برادر خود را در مقام مشورت تصديق كن كه در آن رشاد باشد و از روى رائى كه در آن استحكام وجود داشته باشد. (24)
و لذا در اسلام يكى از موارد شاخص مروت و فتوت اين است كه مشاور با اينكه نسبت‏به مشورت كننده در دل خود احساس كينه و عداوت مى‏كند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نمايد و آنچه كه به نفع و سود مشورت كننده است‏بيان كند واو را اغفال ننمايد و از او در مقام مشورت انتقام نگيرد.
على عليه‏السلام مى‏فرمايد: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصيحة مع العداوة والعطية بلا منة‏». (25) يعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاكم به هنگام حكومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصيحت‏يعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و كينه و عطيه به نيازمندان بدون منت.
7 - مشاور نبايد متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبيل ترسوئى و بخل و حرص باشد زيرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت اين را ندارد كه مشورت كننده را از گرفتارى و مصائب و مشكلات برهاند بلكه راه خروج از آنها را بر مشورت كننده تنگ مى‏سازد و مشاور بخيل نيز هرگز نمى‏تواند خلاصى مشورت كننده را ببيند و به آن راضى باشد و مشاور حريص نيز دائما مشورت كننده را به امورى كه داراى زيان و ضرر بوده، تحريض مى‏نمايد و اين نيز هر سه فت‏باعث ركود رشد فكرى مشورت كننده و باعث گرفتارى بيشتر او مى‏شوند.
پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله خطاب به على‏عليه‏السلام چنين فرمود:
«يا على لا يشاورن جبانا فانه يضيق عليك المخرج و لا تشاورن بخيلا فانه يقصر بك عن غايتك و لا تشاورن حريصا فانه يزين شرها» (26) .
اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زيرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگ‏تر مى‏سازد و نيز با انسان بخيل مشورت ننما زيرا او تو را از نيل به هدف و مقصود باز مى‏دارد و نيز با انسان حريص مشورت نكن زيرا او به جاى هدايت‏به سوى نيكيها شر و زشتى و بدى را به شمار زينت مى‏دهد و تو را به سوى آن سوق مى‏دهد.
حال از كجا بدانيم مشاور چنين صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائيم؟ پاسخ اين است كه اگر مشاور الت‏سوء ظن و گمان نسبت‏به ديگران داشته باشد، همه اين صفات يا برخى از اين صفات ممكن است در چنين كسى موجود باشد زيرا صفت جامع اين سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبت‏به ديگران است.
جالب توجه كلام گهربار پيامبر در ذيل روايت‏بالا است كه مى‏فرمايد:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غريزة يجمعها سوء الظن‏» اى على بدان كه جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبت‏به ديگران است.
قريب به مضمون روايت‏بالا فرمان مفصل على‏عليه‏السلام به مالك اشتر نخغى فرماندار مصر است دراين فرمان كه حاوى نكات دقيق حكومتى است چنين آمده است:
«ولا تدخلن فى مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفصل و يعدك الفقر و لا جبانا يضعفك عن الامور و لا حريصا يزين لك‏الشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى يجمعها سوء الظن بالله‏» (27)
بخيل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زيرا كه ترا از احسان منصرف و از تهى‏دستى و فقر مى‏ترساند و نيز با افراد ترسو مشورت نكن زيرا در كارها روحيه‏است را تضعيف مى‏نمايد و هم‏چنين حريص را به مشاورت مگير كه حرص را با ستم‏گرى در نظرت زينت مى‏دهد( همه آنچه درباره اين افراد گقتيم) به خاطر اين است كه بخل و ترس و حرص غرائز و تمايلات متعددى هستند كه جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.
علامت و نشانه اينكه مشورت بين طرفين مشاور و مشورت كننده به طور كامل و صحيح انجام گرفته تنها اين نيست كه مشورت كننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آرى ممكن است مواردى اين چنين باشد و در واقع نيز مصلحت مشورت كننده نيز در آن باشد ولكن اين به طور غالبى نيست چه بسا ممكن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد كه براى مشورت كننده باعث ملال و تيرگى روح و قلب او باشد ولكن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نيز همين باشد در اين صورت مشورت كننده آن را به نفع خود نمى‏داند و نمى‏تواند خود را به اين نتيجه و ره‏آورد راضى كند ولكن نتيجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز اين نمى‏تواند باشد.
پس نتيجه مشاوره يكنواخت نبوده مى‏تواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت كننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت كننده بوده، او را ملول و غمناك ساخته او را بگرياند ولى در هر حال نتيجه هرچه باشد، اين به صلاح و مصلحت واقعى مشورت كننده بوده، مورد رضاى الهى مى‏باشد.
امام باقرعليه‏السلام خطاب به ابى عديس فرمود:
«يا صالح اتبع من يبكيك و هولك ناصح ولا تتبع من نصحك و هو لك غاش و سترودن على الله جميعا فتعلمون‏» (28) اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعيت كن درحالى كه ناصح بوده و تو را مى‏گرياند! و پيروى نكن از مشاورى كه تو را مى‏خنداند در حالى كه حق را از تو پوشانده و واقعيت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جميعا نزد خداوند برمى‏گرديد و نتيجه كار خود را مى‏دانيد.
پس بالاترين دوستى يك فرد درباره فرد ديگرى تا برسد به مشارور، اين است كه اگر عيوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در ميان بگذارد و به او تذكر بدهد واو را راهنمائى كند اين در حقيقت نتيجه عملى مشاوره مى‏باشد.
امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عيوبى‏». يعنى با محبت ترين دوستان من كسانى هستند كه عيوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء كنند.
راستى چه اهداء صادقانه و مفيدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عيوب اهميت اين اهداء را به خوبى درك ننمايند و از اين هديه دوستانه و مشفقانه از اهداء كننده به خوبى قدردانى مناسب ننمايند! و در روايات واحاديث وارد است كه به خوبى از ااين هديه استقبال كنيد و آن را با جان و دل بپذيريد«واقبلوا النصيحة ممن اهداها اليكم و اعقلوها على انفسكم‏». (29)
اگر مشورت كننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درك و نصيحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذيرد چنين كسى مؤمن واقعى مى‏باشد زيرا علامت ايمان واقعى را در ضمير و باطن خويش دارد.
امام صادق‏عليه‏السلام به برخى از اصحاب خويش چنين فرمود: هيچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بى‏نياز نيست: توفيق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصيحت از ناصح مشفق. (30)
چنانكه ملاحظه مى‏كنيد در اين روايت قبول نصيحت از ناصح دلسوز را از علائم ايمان محسوب مى‏دارد و در ورايت ديگرى قبول نصيحت در مقام مشورت را به نحو ديگرى تحليل و توجيه مى‏نمايد و آن اينكه مشورت كننده با مشورت با صاحبان عقل و درايت‏به موارد خطا و عيوب و ايرادهاى كار خويش پى مى‏برد و اين خود نتيجه خوب و نعمت‏بزرگ و از جمله توفيقات الهى براى انسانها است.
امام على‏عليه‏السلام در نهج البلاغه مى‏فرمايد: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» كسى كه به وجوه آراء ديگران روى بياورد و آنها را پذيرا باشد، به موارد خطاى فكرى و عملى خويش پى مى‏برد و آگاه مى‏گردد. (31)
چون يك فرد مى‏تواند تنها در محدوده فكر و عقل و درايت و علم خويش گام بردارد و لكن با مشورت با ديگران مى‏تواند در محدوده وسيع عقل و درايت و كفايت و علم و آگاهى ديگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترين افكار و اعمال را در زمينه عمل و فكر خويش انتخاب نمايد و در حقيقت مشورت زمينه انتخاب را گسترده‏تر و عميق‏تر و وصول به حق و حقيقت و آگاهى را آسان‏تر مى‏سازد.
پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود: «حزم و احتياط اين است كه انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت كند و امر او را اطاعت نمايد».
و امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: كسى كه تنها به راى خويش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مى‏گردد (32) ولذا در روايات واحاديث معتبر وارد است كه با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحيت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادق‏عليه‏السلام فرمود: لا تشير على المستبد برايه‏» با انسانى كه مستبد به راى باشد، مشورت نكن.
چنين كسى از ديد پيشوايان اسلام در صورتى كه خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مى‏باشد. مرحوم شهيد اول در «الدرة‏الباهرة‏» از امام موسى كاظم‏عليه‏السلام چنين نقل مى‏كند:
«من استشار لم يعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (33) كسى در كار خويش با صاحب نظر و عقل و درايتى مشورت كند اين كار از دو حال خارج نيست اگر به صلاح و مصلحت‏بوده مورد ستايش ديگران قرار مى‏گيرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در كارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نكوهش قرار نمى‏گيرد.
از اينرو يكى از آداب نيك كه مراعات آن در مقام مشورت لازم است اين كه مشورت كننده از مشاور تقاضاى موافقت‏با او در مقام مشورت ننمايد و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و كارى نكند كه مشاور تحت تاثير برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عمليات تحريك كننده انحرافى قرار بگيرد و نيز در مطالب مشاور قت‏بيشترى كند و مطلب را عوضى نشنود و كج نفهمد زيرا اين امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشيمانى و درنتيجه يك نوع خيانت‏به خود محسوب مى‏شود!.
مرحوم شهيد اول در كتاب خود «الدرة الباهرة‏» به نقل از مرحوم نورى در مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏66 از امام صادق‏عليه‏السلام ضمن كلامى چنين نقل مى‏كند:
«خف الله فى موافقة هو المستشير فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خيانة‏» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت كننده در مقام مشورت زيرا تقاضاى مشورت كننده از مشاور براى موافقت‏با او در رايش موجب ملامت و يا عوضى شنيدن مطلب مورد مشورت، خيانت در مشورت است.

پى‏نوشتها:
1) وسائل‏الشيعة، ج‏2، ص 207.
2) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207.
3)وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207
4) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207.
5) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207.
6) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207.
7) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207.
8) مستدرك الوسائل، ج‏2، ص 65.
9) مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏65.
10) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 208. :
11) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 208. :
12)وسائل الشيعة، ج‏2، ص 208.
13) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 207
14) مدرك قبل.
15) اثنى عشريه، ص 210.
16) مستدرك الوسائل، ج‏2، ص 65.
17 ) وافى، ج‏3، ص 105ئ
18 ) وافى، ج‏3، ص 105.
19 ) همان مدرك.
20 ) بحار، ج‏75، ص 104. - شهيد اول در درة الباهرة.
21 ) بحار، ج‏75، ص 235.
22 ) بحار، ج‏75، ص 104.
23 ) همان مدرك.
24 ) بحار، ج‏75، ص 104 بنقل از شيخ طوسى. در الدرة الداعى.
25 ) ارشاد القلوب ديلمى، ص 241.
26 ) وافى، ج‏3، ص‏106.
27 ) نهج البلاغه، نامه شماره‏53.
28 ) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 205.
29 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فيض الاسلام.
30 ) قال ابوعبدالله لا يستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفيق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ينصحه(وسائل الشيعة، ج‏2، ص‏207).
31 ) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 205.
32 ) وسائل الشيعة، ج‏2، ص 205.
33 ) مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏616.


منبع: درسهایی از مکتب اسلام الف